سرطان وطن

ساخت وبلاگ

تو مَپندار که در فِکر تنم
نگران سرطان وطنم

او که بیمار شود ما همه نیز
من که بیمار شوم ، یک بدنم

وطنم از تن من خسته‌تر است
درک کن درد مرا از سُخنم

به تو سوگند که از غُصّه خویش
لحظه‌ای پیش تو من دم نزنم

من از آن یوسف گم‌گشته خویش
مالک بوی خوش پیرهنم

کی برون آید از این چاه وطن؟
کاش روزی که در او زنده منم!

غرب در راحت و من در صددِ
آب در هاون خود کوفتنم

من شفا می‌طلبم بهر وطن
نه شفای بدن خویشتنم

هرکجا جان مرا یار گزید
جسمم اما بِگُزیند وطنم

و پس از من بگذارید کمی
خاک ایران به میان کفن‌ام

گرچه بی‌شعله و بی‌دود رَوم
عشق تایید کند سوختنم

شعلۀ شهر فرو خفت ولی
من پی شعله بر افروختنم.

شاعر مجتبی کاشانی (سالک)

شهریور 96...
ما را در سایت شهریور 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gojesabz90 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 17:30