این ها را در دفتر خاطراتم 1401/05/12 نوشته بودم. اینجا دوباره می نویسم که یادم نرود:
1- دلم آسمان آبی و هوای تمیز میخواهد، سرسبزی ، شادابی و تمیزی شهر. . . دلم نمیخواهد سطل آشغال کثیف ببینم.
2-میترسم . . . در این سیستم هر روز آدمها عصبانیتر و خستهتر میشوند و من از ارتباط با آنها میترسم.
3-سیستم مدرسه بهار و باران بهتر باشد
- دلم نمیخواهد ترس را یادشان بدهند . . . ترس از خدا ، جهنم، گناه . . .
- دلم نمیخواهد به هر بهانهای تعطیل شود.
4-دلم نمیخواهد در آینده بچههام هم نگران خشکی هوا ، کمبود آب، محیط زیست، قیمت دلار ، تحریمها و . . . باشند.
5-بچههام آزادند
6-بچهها اگر اهل پیشرفت هنری و ورزشی باشند فضا بازتر ، آزادتر و راحتتر است برای پیشرفت . . .
7-این حرف دکتر چاوشی که بالاخره میخواهی از ایران بروی . . . خوب اگر الان برویم حداقل بچهها خاطرات و دوستانشون اونجاست . . . زبانشون خوبه . . . و میتونن راحت هر جای دنیا که بخواهند بروند.
8-دلم یک تجربه جدید میخواهد . . . از یکنواختی و تکرار روزها در ایران خسته شدم
. . .
. . .
مرداد 1402 امدیم المان
شهریور 96...برچسب : نویسنده : gojesabz90 بازدید : 10